اعیاد شعبانیه بر شما مبارک باد :))
هر وقت ازم پرسیده میشه چه شخصیرو در دنیا بیشتر از همه دوست دارم ، جواب من خانوادمه :) یکنفر بین این اعضای خانوادهی من وجود داره که باهاش ارتباط خونی ندارم ، اما یک ارتباط قلبی باعث شده او عضوی از خانوادهی من باشه :) هرجا بحث از دوست داشتن میشه ، او به ذهنم میرسه ولی علاقهای که بهش دارم اونطوری نیست که دیگران تصور میکنند .
الان قصد دارم کارهائی که میخوام برای فرد موردعلاقم انجام بدم رو لیست کنم (برگرفته از وبلاگ گربهبزرگ ) ، برام راحتتره که تصور کنم کسی نبوده که خیلی دوستش داشته باشم و اینطوری ممکنه کارهای بیشتری به ذهنم برسه ، ولی راستش نتونستم اینکار رو بکنم ، تا وقتی کسی وجود داره که دوستش دارم ، نمیتونم به کسی فکر کنم که علاقهی خاص یا بیشتری بهش دارم ولی هنوز ملاقاتش نکردم :) پس به کسی فکر میکنم که الان دوستش دارم :) حتی اگه این دوست داشتن خاص و ویژه نباشه . خیلی پیچیده شد ؟ :))
این هم از لیست :
۱. اول بابت تمام رفتارهای عجیبم ازش عذرخواهی میکنم :) اون نمیدونه قلبم چقدر بابت اون احساس متحیر و خوشحال شده بود و من نتونستم کنترلش کنم ، من الان بیشتر مطالعه کردم ، بیشتر تجربه کسب کردم و احساساتمو بهتر میتونم منتقل کنم و باز هم براش تلاش میکنم :)
۲.دوباره باهم بریم به پارک آبی و من ایندفعه درخواستش رو قبول میکنم و سوار سقوطآزاد میشم :) حاضرم بخاطرش با ترسهام روبرو بشم !
۳.از امروز کلی تلاش میکنم تا توانائیمو در آشپزی رشد بدم :) بعدش کلی کیک و خوراکیهای خوشمزه براش درست میکنم .
۴.اگه در مقابل خوراکیهام مقاومت کرد و حرفای مربی ورزشش رو راجع به اینکه باید حواسش به خوردنش باشه بهم یادآوری کنه ، مجبورش نمیکنم غذاها رو بخوره ، میرم در زمینهی موادغذائی مفید یا مثلا آشپزی با سبزیجات ! مهارت کسب میکنم :)
۵.ازونجائیکه گمان میکنم بیشتر وقتش رو توی خونه به تنهائی میگذرونه ، حجم زیادی از فیلم و انیمیشن دانلود میکنم و براش میبرم :))
۶.بافتنی یاد میگیرم و براش یک شالگردن رنگیرنگی یا رنگ روشن میبافم :)
۷.شاید دوست داشته باشه با هم درس بخونیم ؟ اگه جوابش مثبته منهم خیلی خوشحال میشم این فرصت پیش بیاد.
۸.بهش میگم خونههامون چقدر بهم نزدیکه ! احتمالا خیلی تعجب میکنه :) ( اگه تا اونموقع هیچکدوممون بهجای دیگری نقل مکان نکنیم )
۹. کلی تمرین میکنم تا بتونم احساساتم رو بیان کنم و بهش میگم چقدر خوشحالم ازاینکه دوستش دارم و ازش درخواست میکنم برای رضایت خدا ، یکبار جدی راجع بهش صحبت کنیم :)
۱۰. اگه نخواست راجع بهش صحبت کنیم من اصرار نمیکنم ، میتونیم راجع به اینکه من چقدر نسبت بهش خجالتی بودم و ازش فرار میکردم صحبت کنیم تا اون یکم بخنده :)
۱۱. اگه فرارِ من ، براش خنده دار نبود و نمیخواست صحبت کنیم راجع به هرچی اون بخواد حرف میزنیم :)
۱۲.نهایتا اگر اصلا نخواست با من صحبت کنه ، منم بهش میگم چقدر برام راحتتره که باهاش حرف نزنم و اینکه چقدر نگران و دستپاچه میشم کنارش ، پس بهتره که از همون دور تماشا کنمش و اونم در سکوت خودش راحت باشه :))
۱۳. یک شاخه گل براش میگیرم و ازش عذرخواهی میکنم که انقدر خودخواهانه فقط به نگرانیهای خودم فکر کردم :)
۱۴.اگر احیانا ، خدایی نکرده ، کسی هست که مزاحمش میشه ، ازش میخوام شمارشو بهم بده تا یه درس درست و حسابی بهش بدم !
عکسنوشت: من در حال درسِ درست و
حسابی دادن :)
۱۵. توی خونهی ما که تقریبا شناخته شدست ، اگه دوست داشت میتونه منم با خانوادش بیشتر آشنا کنه . بهرحال زشته همش واسه خوراکی و فیلم و شالگردن و گل مزاحم بشم ، شاید اگه یه آشنائی ایجاد بشه ، رفت و آمد برام راحتتر باشه.
۱۶.اگه اذیت میشد که همش من مزاحم میشم ، اونم میتونه مزاحم بشه :) در خونهی ما همیشه به روش بازه :)
۱۷. باهاش والیبال بازی میکنم :) اما ازونجائیکه خیلی والیبالم خوب نیست اول دعوتش میکنم که با هم مسابقهی دو بدیم ، اگه اون برد والیبال بازی میکنیم اگه من بردم بدمینتون :)
۱۸. سعی میکنم توی مسابقهی دو ، ببازم :)
اگه گیج شدید ، میتونید این پست رو بخونید ، قبلا راجع بهشون نوشتم :))
درباره این سایت